بندر شهید رجایی در آتش و خاکستر: روایت انفجاری مهیب و الهام‌بخش

حادثه ی انفجار بندر شهید رجایی

تصور کنید… 5 اردیبهشت 1404، بندر شهید رجایی در آتش و خاکستر با انفجاری هولناک به لرزه درمی‌آید. صدایی مهیب، گویی زلزله‌ای عظیم، شهر را در سکوتی مرگبار فرو می‌برد. این انفجار، شاید یکی از سنگین‌ترین و دلخراش‌ترین وقایعی است که ایران به خود دیده است.

تصاویری که از خیابان‌های اطراف مخابره می‌شود، دل هر بیننده‌ای را به درد می‌آورد. منظره‌هایی شبیه خرمشهرِ جنگ‌زده یا خیابان‌های تهران پس از اصابت موشک‌های اسکاد. اما در این میان، مردم همان مردم‌اند: با قلبی سرشار از همدلی و روحیه‌ای مثال‌زدنی، برای اهدای خون و کمک به آسیب‌دیدگان شتافته‌اند. گویی زلزله بم بار دیگر در این سرزمین تکرار شده است.

مشاهیر و چهره‌های سرشناس پیام‌های تسلیت می‌فرستند، اخبار رسانه‌ها به این رویداد معطوف می‌شود، عزای عمومی ملی اعلام می‌گردد و فستیوال‌های هنری به احترام قربانیان لغو می‌شوند. همه چیز در یک لحظه تغییر می‌کند.

به همین سادگی می‌توان رویداد تلخ را گزارش کرد، اما…

داستان‌های تخیلی در دل واقعیت بندر شهید رجایی در آتش و خاکستر

در پس این حادثه، می‌توان قصه‌ها و روایت‌های گوناگونی را متصور شد.

سناریوی اول: در بحبوحه مذاکرات اتمی با آمریکا، نماینده این کشور دقایقی پیش از انفجار، وقوع آن را به طرف ایرانی گوشزد کرده و از توانایی خود برای ایجاد “آثار انفجاری بزرگ بدون رد پا” سخن به میان آورده باشد. این فرضیه می‌تواند بستری برای یک داستان پرهیجان سیاسی-جنایی باشد.

اما من قصد ندارم در این لحظه با این فرضیه‌ها دست و پنجه نرم کنم، حداقل امروز نه.

با این حال، این موضوع و موضوعات مشابه می‌تواند الهام‌بخش نویسندگانی باشد که در آینده قصد خلق فیلم یا رمانی در هر ژانری مرتبط با این واقعه را دارند.

فلاش‌بک به گذشته:

نگاهی به آثار سینمایی و داستانی در سطح جهان نشان می‌دهد که این‌گونه رویدادها همواره دستمایه نویسندگان بوده‌اند. در دل چنین داستان‌هایی می‌توان حوادث و تاثیرگذاری‌هایی یافت که شکوه و عظمت در نوشتار را به ارمغان می‌آورند.

نمونه‌های داستانی و طرح‌های اولیه:

  • دختری که پدرش را در این واقعه از دست می‌دهد: داستانی از غم، فقدان و تلاش برای التیام زخم‌های روحی.
  • زنی که سال‌هاست آرزوی مادر شدن دارد و با یک جراحت سطحی به بیمارستان می‌رود و متوجه می‌شود باردار است: روایتی از امید در دل ناامیدی و معجزه زندگی در میان مرگ و ویرانی.
  • گروهی از دوستان که برای تفریح به بندر آمده‌اند و در این حادثه زخمی می‌شوند و دوستانشان از تهران برای کمک به آن‌ها می‌آیند و در فضای بیمارستان با هم متحد می‌شوند: داستانی از دوستی، ایثار و قدرت همبستگی در شرایط بحرانی.
  • صافکاری که به رایگان تعداد زیادی از ماشین‌های آسیب‌دیده را شبانه‌روز بازسازی می‌کند و موجی از همدلی و کمک در کشور به راه می‌اندازد و قطب صافکاری در همان شهر ایجاد می‌شود: قصه‌ای از سخاوت، مهارت و تبدیل یک بحران به فرصتی برای رشد و توسعه.
  • پیدا شدن آثار باستانی در زیر مناطق منفجر شده که دستمایه یک داستان تاریخی می‌شود: روایتی از تاریخ پنهان، گنجینه‌های مدفون و پیوند گذشته با حال.
  • ورود یک پیمانکار ارمنستانی برای بازسازی و ساخت دو مدرسه و یک بیمارستان برای مردم آسیب‌دیده و ازدواج او با یک دختر ایرانی: داستانی از عشق، دوستی بین‌المللی و التیام زخم‌ها از طریق ساختن آینده.
  • نجات سه کارگر گرفتار شده در میان دهلیزی از آتش توسط تیم آتش‌نشان‌ها: قصه‌ای از شجاعت، فداکاری و امید به زندگی در میان شعله‌های آتش.
  • همکاری دولت‌های مجاور و کشتی‌های عبوری دوست و دشمن برای اطفای حریق و ایجاد مودت بین‌المللی: روایتی از همبستگی جهانی، عبور از مرزها و تلاش مشترک برای غلبه بر بحران.

ببینید! همه نمونه‌های بالا می‌توانند از دل همین انفجار بیرون بیایند و رشد و توسعه یابند و ارزش مادی و معنوی ایجاد نمایند.

همه حوادث و اتفاقات به همین شکل هستند. این‌گونه رویدادها با توجه به تاثیری که در ذهن مخاطب ایجاد می‌کنند، می‌توانند دستمایه‌ای ارزشمند برای ارزش‌آفرینی باشند. و چه کسی می‌داند ارزش قلم چقدر است؟

از آنجا که من توان نوشتن همه این دستمایه‌ها را در راستای رسالت خود نیافته‌ام، این مضامین را فقط برای ذهن‌آگاهی علاقه‌مندان به نوشتن و داستان‌پردازی نوشته‌ام تا ببینند چگونه از دل یک ماجرای اسفناک می‌توانند جوانه‌های نوشتاری ایجاد کنند و تولید کنند و به پیش بروند.

پرسش‌هایی برای تامل بیشتر:

  • این حادثه چه درس‌هایی برای ما دارد؟
  • چگونه می‌توان از این فاجعه برای تقویت همبستگی ملی استفاده کرد؟
  • نقش هنر و ادبیات در ثبت و روایت این رویداد چیست؟
  • چه راهکارهایی برای پیشگیری از وقوع حوادث مشابه وجود دارد؟

این داستان، داستانی از خاکستر و امید، از فقدان و بازسازی، از درد و همدلی است. داستانی که باید نوشته شود، روایت شود و به نسل‌های آینده منتقل شود تا هرگز فراموش نکنیم که در سخت‌ترین شرایط نیز می‌توانیم بر ویرانه‌ها غلبه کنیم و آینده‌ای بهتر بسازیم.

ghmonhi@gmail.com وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *